- هم نبرد
- دوتن که با هم نبرد کنند، هماورد، هم جنگ
معنی هم نبرد - جستجوی لغت در جدول جو
- هم نبرد
- هم جنگ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
با هم نبرد کردن منازعه، حریف هم بودن همزوی
دو یا چند تن که باهم راهی را طی کنند هم سفر
دو یا چند تن که از یک نژاد باشند
دو یا چند تن که از یک نژاد باشند (نسبت بهم)
پرنده ای کوچک به اندازۀ گنجشک با منقار دراز و پرهای رنگین و زیبا که پرواز سریع دارد و در هوا می تواند در یک نقطه توقف کند و بال بزند. رو به عقب هم پرواز می کند، مرغ مگس خوار
جامعه، انجمن
ترکیب
دو یا چند کس که دارای یکنوع درد وبلیه باشند، شریک غم دیگری غمخوار: همه همخوابه وهمدرد دل تنگ منند مرکب خاب مرا تنگ سفر بگشایید، (خاقانی)